سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 69564

  بازدید امروز : 4

  بازدید دیروز : 0

قایق کاغذی

 
آنچه را نمی دانی مگو که در خبر دادنت از آنچه می دانی متهم می شوی . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: حرمت ::: یکشنبه 84/12/14::: ساعت 11:30 عصر

 
نویسنده: حرمت ::: جمعه 84/12/12::: ساعت 8:26 عصر

به نام خدا

سلام....حوصله هیچ کسو....هیچ چیزیو ندارم.....باز امروز معاون دانشگاهو شستم گذاشتم کنار.....


 
نویسنده: حرمت ::: پنج شنبه 84/12/4::: ساعت 1:1 صبح

به نام خدا

سلام دوستان...سلام دشمنان....

14 بهمن به روز کردم تا حالا.....دقیقا 20 روز پیش...با اینکه خیلی اتفاقا افتاده ولی چیزی نداشتم بگم....یعنی داشتم ولی دل و دماغ نوشتن نداشتم.....الانم ساعت 12.20 دقیقه هستش که بی خوابی زده به سرم...نه دروغ چرا؟ یکی اعصابمو به هم ریخت.....یه مدت می خوام اصلا اینجا نیام....(اینجا نفس کشیدنم حرومه).....

1)نمره هام هنوز نیومده

2)انتخاب واحد کردم

3)کلاسام از 11 شروع میشه

4)14 واحد فعلا گرفتم....اما 3تا دیگه باید اضافه کنم.....9واحد تخصصی.....6تا پایه..2تا عمومی....از بی حوصلگی نشستم معارف 2 رو خوندم....ولی به یه چیزه جالب بر خوردم که احتمالا شاید شما بدونید ولی من نمیدونستم(تمام ادیان آسمانی ظهور منجی بشریت رو قبول دارن و در انتظارن)ولی نظرشون اینه که الان زنده نیست یعنی کسی فعلا تو کار نیست و بعدا متولد میشه....فقط شیعیان غیبت رو قبول دارن یعنی قبول دارن که یه کسی وجود داره و بعدا متولد نمیشه.....

گفتم می خوام نیام!!!!!!امیدوارم بتونم!!!!!تا حالا هر کاری که خواستم تونستم بکنم......اینجا بعضی وقتا هواش سنگین میشه آدم نفسش بالا نمیاد احتیاج داره بره تو یه اتاق دیگه .....

دیشب خواب هر کسیکه دلم براش تنگ شده بود رو دیدم...عموم که سال 81 فوت کرد....وحید(داداشم)که سال 80 رفت اونوره آب....یه عالمه خواب دیدم....خواب دیدم رفتم مکه....دارم به خونه ی شیطون سنگ میزنم ولی فقط من اونجام....تنها...تنها....تنها....همه جا تنها....همیشه تنها.....تو خواب تنها....تو بیداری تنها...تو جمع تنها....تو تنهایی تنها....چند وقت پیش تو تلویزیون یه جمله شنیدم..(تنهایی از مردن بدتره)..راست میگفت!!!حداقل مرده چندتا جونور بهش سر میزنن....هر کی میگه تنهایی عالمی داره راست میگه...چون یه دنیاییه جدا از هر جای دیگه....یه عالم دیگس...من احساس میکنم یه عالمیه که هست اما نیست میدونی چه جوری؟ مثل خلاء.....اینجور تنهاییارو که با هیچی نمیشه پرش کرد.....چون تو وجودته.....باهات پیوند خورده...میدونم خیلیاتون حرفمو میفهمین....ولی خیلیام.....................تنها چیزی که نمیشه با دیگران قسمت کرد همینه....تنهایی....خیلی وقتا میشه شادی.غم.ثروت.علم.تجربه رو قسمت کرد ولی تنهایی ذاتش قسمت شدنی نیست....تنها چیزی که مال خود آدمه و هیچ کس چشم بهش ندوخته و همه ازش فرارین همینه....تنهایی....نمیگم کسیو ندارم... یکی دوتا دوسته خوب دارم.....خانواده ی خوب دارم ...ولی کسیو داشتن مثال نقض تنهایی نیست.....

خدایا از عشق امروزمان برای فردایمان نگاه دار

به اندازه ی یک لبخند یا حتی یک خاطره

اینم یه دعا برا اونایی که یه کسیو برا محار تنهاییشون دارن...منتظرتون هستم

شادو سر افراز در پناه حق باشید


 
نویسنده: حرمت ::: جمعه 84/11/14::: ساعت 10:36 عصر

سلام دوستان....فقط می خوام یه چیزی بگم....من آف لاینای خیلیارو نمیگیرم چون ایگنورشون کردم....لطف کنن نه وقتشونو هدر بدن و نه اینجا برام کامنت بذارن چون نخونده حذفشون میکنم... 


 
نویسنده: حرمت ::: سه شنبه 84/11/11::: ساعت 11:2 عصر

 
نویسنده: حرمت ::: سه شنبه 84/11/11::: ساعت 10:51 عصر

 
نویسنده: حرمت ::: سه شنبه 84/11/11::: ساعت 8:25 عصر

به نام خدا

سلاااااااااااااااااااااااااااام......خوبین دوستای گلم؟؟؟؟

امتحانای ما هم به سلامتی تموم شدو...این ترم بد نبود..حداقلش این بود که الان که تموم شده ترس از افتادن ندارم..میدونم همشون پاسن....خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا ...2روز تموم که اصلا تو نت نیومدم....گفتم تو تاریخ ثبت کنن...تو کتاب رکورد ها هم ثبت کنن...راستی امروز 2تا امتحان داشتم ..بین 2تا امتحانم امتحان درس حسابرسی 1 بودکه یه ذره از امتحان نگذشته بود که دیدیم از سالن امتحان صدای دادو بیدادو گیسو گیس کشی میاد...فضولیمون گل کرد رفتیم نزدیک سالن دیدیم نه بابا موضوع جدیه...نگو قرار بوده امتحان تمام تستی برگزار بشه ولی تمام تشریحی بوده....خلاصه که بچه ها جلسه رو ترک کردن....داشتن میرفتن که رئیس دانشگاه پشت میکروفن گفت 3 نفر نشستن من امتحانو برگزار میکنم بقیه هم اگه میخوان بیان اگرم نمیخوان یه صفر کله گنده براشون رد میکنیم...خلاصه بچه ها دوباره رفتن سر جلسه....واقعا اگه اون 3نفرو به من میدادن حالشونو میگرفتم که دیگه از این خود شیرین بازیا در نیارن....آخه رئیس دانشگاهمونم همکاری نمیکنه با بچه ها ...یه آدم خپل گنده که هیچی از حرفاش آدم سر در نمیاره از بس تو دماغی حرف میزنه ..البته بگذریم از اینکه بنده شخصا 2 بار مجبورش کردم ازم معذرت خواهی کنه..یه بار سر پیرینت انتخاب واحد که تا روز امتحان حاضر نبودولی اونا میخواستن...یه بارم سر اشتباه شدنه نمره اصول حسابداریه 3....اییییینهههههههه...خوب دیگه چی؟؟؟آهان راستی شنیدم برای شرکت تو آزمون کارشناسی ارشد داشتنه تافل اجباری شده!!!آره؟اگه کسی اطلاعاتی تو این زمینه داره برام لطف کنه بنویسه.......راستی فکر کنم زبان تخصصی(1) 20 میشم.....حالا نمراتمو اعلام میکنم.....که بعضیا بفهمن بابا ما درس خونیم اگه میام اینجا وقت میذارم درسمم میخونم....هاااااااا بس بید دیگه ......خوزو خان باهام کار داشته بید.....شادو سر افراز باشید در پناه حق

 


 
نویسنده: حرمت ::: پنج شنبه 84/10/29::: ساعت 10:47 عصر

 
نویسنده: حرمت ::: پنج شنبه 84/10/29::: ساعت 10:44 صبح

به نام خدا

سلام دوستان...

عیدت همتون مبارک

امروز روز تاجگذاری است...تاجگذاریه بزرگترین...بخشنده ترین و زلالترین پادشاه جهان....

خداوندا از زمان تکامل در رحم مادر مرا با خاندان علی(ع)پیوند دادی...با فرزند ارشدش امام حسن(ع)...پس از آن در گوشم نام علی را خواندندومن در دل تکرار کردم حقانیت تورا....منجی بودن پیامبرت را....و ولی بودن مولایم را.....سپس در هر نشست وبرخاست نام مولایم را در دل تدائی کردم...و امروز یاد اورا در دل میپرورانم.....خداوندا تا به امروز توفیق ذکر علی را از من دریغ نکردی.....خداوندا از تو میخواهم و میدانم که نه نخواهی گفت....در هنگام مرگ آنقدر به من فرصت ده تا یک بار دیگر نام مولایم وجد بزرگوارم را بر زبان آورم....بگویم که او همچنان سرورو سالار من است...پاکترین چشمه ای که از آن قطره ای آب نوشیدم و به جانم نشست....او بود که تو را در او یافتم...پس به من بار دیگر امان ده...

عیدم مبارک دیگه...مثلا سیدما.....حالا عیدیم میخواین لابد!!!!من که تا اطلاع ثانوی نیستم...اصلا چه معنی داره من موقع امتحانا میام نت؟؟؟؟

شادو سر افراز باشید در پناه حق


 
نویسنده: حرمت ::: یکشنبه 84/10/25::: ساعت 11:6 عصر

خدا گفت : لیلی یک ماجراست ، ماجرایی آکنده از من ، ماجرایی که باید بسازیش
شیطان گفت : یک اتفاق است ، بنشین تا بیفتد . آنان که حرف شیطان را باور کردند . نشستند و لیلی هیچ‌گاه اتفاق نیفتاد . مجنون اما بلند شد، رفت تا لیلی را بسازد .
خدا گفت : لیلی درد است ، درد زادنی نو ، تولدی به دست خویشتن .
شیطان گفت : آسودگی است ، خیالی‌ست خوش .
خدا گفت : لیلی رفتن است . عبور است و رد شدن .
شیطان گفت : ماندن است ، فرو رفتنِ در خود

 

 

 

خدا گفت : لیلی جست‌وجو است ، لیلی نرسیدن است . نداشتن و بخشیدن .
شیطان گفت : خواستن است ، گرفتن و تملک .
خدا گفت : لیلی سخت است ، دیر است و دور از دست .
شیطان گفت : ساده است ، همین‌‌جایی و دم دست .                                           و دنیا پر شد از لیلی‌های زود ، لیلی‌های ساده این‌جایی ، لیلی‌های نزدیک لحظه‌ای .
خدا گفت : لیلی زندگی‌ست . زیستنی از نوعی دیگر . لیلی جاودانگی شد و     شیطان دیگر نبود .
مجنون زیستنی از نوعی دیگر را برگزید و می‌دانست که لیلی تا ابد طول می‌کشد ...

 

 

اونیکه این مطلب رو تو بلاگش نوشته بود یه بار یکی از پستای منو کپی کرد حالا منم تلافی کردم....اون دیگه نیست....بلاگشم بست و رفت....

شادو سر افراز در پناه حق باشید.....


 
   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ