بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
به نام خدا...
سلام دوستان خوبین؟؟؟؟؟؟
.....عیدتون مبارک....
ولی امروز کاش دستش رو میگرفتیم...دست هایی که با خون طفل خویش وضو ساخت و با همان خون پاک طفل را غسل داد و سپس به نماز در پیشگاه معبود خویش ایستاد.....معبودی که برای ایمان به حقیقت او به رشته های نور چشمانش....رخنه های راه های نفسش و رگهای گردنش سوگند یاد کرد....
شادو سر افراز باشید در پناه حق
به نام خدا
سلااااااااااااااااااام دوستای گلم.....خوبین؟؟؟؟؟
1)ما که به قول یه بنده خدایی کلان و شستیم گذاشتیم کنار....رفتیم حذف اضطراری....چی کار کنم دیگه نمیرسم بخونم....اشکال نداره به جاش معدل میاد بالا ترم دیگه یه 20 واحدی مهمونیم البته اگه 10تاشو تا امتحان حذف نکنم.....یعنی تو این دنیای مجازیه اینترنت با این همه کاربر یه نفر محض رضای خدا حسابداری نیست؟؟؟؟آخه حسابداری خوندنم کار هر کسی نیست!!!!!!خوب عصبانی نشین حالا....بیا بقیه رو بخون.....
2)دوباره یه هواپیما رو هوا دلش هوای زمینو کردو با تمام قدرت به سمتش اومد...از قضا باز یه سری سرهنگ و سر تیپ و این چیزا توش بود...اشکال نداره ما عادت داریم...خدا همه رو ببخشه....
3)این وبلاگ خونی و نگاه ساعتها به صفحه ی مونیتور بلاخره کار دستم دادو عینکی شدم....حالا دیگه از پشت یه عینک به شما نگاه میکنم البته عینک نمیزنم سرم درد میگیره ...عینک میزنم باز سرم درد میگیره...نمیدونم باید چی کار کنم...ولی خداییش عینکم خوشگل شد حیفم میاد نزنم...برا کلاسشم شده باید بزنم....
4)بیاو خوبی کن یه عالمه کامنت برا یکی بذار بعد برو ببین هیچی نیست...یعنی طرف پاکش کرده!!!همون بهتر که آدم یه رد پا بذاره فقط....
5)عکس گذاشتن تو بلاگو یاد گرفتم (با تشکر از جناب آقای زواری) حالا براتون عکس میذارم....
6)یکی از دوستان یه سفر طولانی رفته آرزوی سلامتی براش میکنم...امیدوارم هر جا هستی شادو سر افراز باشی در پناه حق....
فعلا خبرا تموم شد....تا گزارش خبریه بعد شادو سر افراز در پناه حق باشید....
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم وهمه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم چوهست
نه درآن وقت که اقبال شکست
به نام خدا
سلام دوستان...خوبین؟؟؟کاش یه نفرم از من میپرسید خوبی یا نه!!مردی یا زنده ای...اوضات چه طوره....چی بگم از بی معرفتیه همه...هر کی یه جوردریارو طوفانی میکنه...گاهی وقتا به خودم میگم حرمت چه مرگته؟؟؟بی خیال....برا خودت زندگی کن....ولی میبینم که نمیشه....نمیشه دیگه....امروز یه لحظه دلم میخواست همه چیو بزنم داغون کنم...کتابامو آتیش بزنم....کامپیوترو از پنجره پرت کنم بیرون....یه ذره با اهل خونه دعوا کردم....داد زدم....اما دیگه هیچی فایده نداره.....همه یه جور معرفتشونو نشون میدن...اونی که معرفت نداره مجبوره بی معرفتیشو نشون بده....آخه حرمت توکجا این آدما کجا!!!!نمیگم من برترم ولی....بگذریم بعد چند وقت میخواستم درست حسابی به روز کنم...ولی نمیذارن یه لحظه آروم بگیرم...سرم تو لاک خودم باشه....مزه ی آرامشو بچشم...آخ چه قدر دلم برات تنگ شده لیلا....همیشه با حرفات آرومم میکردی....ولی انگاردیگه هیچی فایده نداره....
ممنون از دوستان جدید که سر میزنن و کامنت میذارن.....
شادو سر افراز باشید در پناه حق
به نام خدا
سلام دوستان...خوبین؟؟؟؟من که الان مچاله هستم.....تو یه روز 4فصل حسابداری صنعتی خوندم....دیروزم 3فصل کلان....الان اگه اسممو بپرسین احتمالا میگم نرخ بهره...یا معادل آحاد تکمیل شده.....ای بابا آخه بگو بچه تو ترم بشین درستو بخون دیگه که 1ماه مونده به امتحان مچاله نشی.....راستی پسته قبلیم یه ذره اثر داشت...بعضیا سرشون به سنگ خورد......راستی اگه کسی به این قایق پاره ی ما سر زد و رشتش حسابداری بود حتما یا کامنت بذاره یا برام اینجا پیغام بذاره hory_64@yahoo.com یا mailیاoff بذارین...مرسی!!!!یه لینک جدید گذاشتم حتما سر بزنید.....ضرر نمیکنید....دیگه اینکه !!!!چرا شماها همتون یه شب online هستین؟؟؟یه شب هیچ کس نیست 2کلمه باهاش حرف بزنیم....من پیام نوریم فردا کلاس دارم...شماها چرا همتون خوابین.....
یه اتفاق عجیب افتاده تو اخبار دیدم...بلاخره آقای رئیس جمهور کاپشن زردشونو در آوردن و کت پوشیدن....عجیبا غریبا....چی بگم؟آدم هیچی نگه سنگین تره...
یه کشوری مثل ما که هیچ جای دنیا هنر فرش بافیمونو ندارن به خاطر اینکه دولت بودجه برای گرفتن غرفه در اختیار این صنعت قرار نداده اجازه ی شرکت تو بزرگترین و مهمترین نمایشگاه فرش دنیا رونداره......واقعا مسخره س ...ما اگه این نفتم نداشتیم باید میرفتیم نون شبمونو از افریقاییا گدایی میکردیم...معلومه که اقتصادمون باید فلج باشه....حقمونه....چون اونا یی که میخوان از هر راهی که شده سود خودشونو میبرن ولی ما نشستیم هر کاری که میکنن نگاه میکنیم...صدامون در نمیاد....اگه به جای بودجه بندی برای مانور های مختلف یه کم هم بودجه برای گسترش صنایعمون بکنیم به این روز نمیافتیم....وقتی چین قطب ششم تولیدات میشه ما که اصلا تو مدار نیستیم که بخوایم قطب داشته باشیم....باز سیاسی شدم....
پس پشت مردمکان ات
فریاد کدام زندانی را
به لبان بر آماسیده
گل سرخی پرتاب میکند؟
ور نه این ستاره بازی حاشا
چیزی بدهکار آفتاب نیست.
نگاه از صدای تو ایمن میشود
چه مومنانه نام مرا آواز میکنی
این الان چه ربطی به بحثمون داشت...خودتونو خسته نکنین چون هیچ ربطی نداشت..
شادو سر افراز در پناه حق باشید....
به نام خدا
سلام دوستان...خوبین؟؟؟؟
خیلی وقته به روز نکردم....دلم برا همتون تنگ شده....برای رد پاهاتونم دلم تنگ شده....امتحانا هم که داره شروع میشه....خدا به خیر بگذرونه!!!آمین!!!!میبینم که یه عده دور اینترنتو ..مسنجرو این چیزارو به خاطر من خط کشیدن...اوه اوه چقدر من مهمم خودم نمیدونم....میدونم که شما دوتا به بلاگم سر میزنید...من با شما کاری ندارم از اولشم نداشتم.....اگه اهل به قول خودتون طلسم کردنم بودم نمیومدم خودمو تو مشقت بندازم حسابداری بخونم میرفتم آدمارو طلسم میکردم...طلسم کدومه آدم عاقل...تو خودت مواظب باش...هوای خودتو داشته باش...چی کار داری به آدم مقابلت....چه جوریه ؟کیه؟کجاست؟چه شکلیه؟مهربونه؟هم فکری باهاش؟..اینارو ول کن ...فکر کن اینجا یه دنیای مجازیه آدماشم خیالین ..اصلا وجود خارجی ندارن...من کیم که بخوام با یه چت کردن کسیو طلسم کنم یا کسیو به خودم جذب کنم....شماها بیاین تو نت...من عذاب وجدان دارم....شما بیاین..کسیکه نباید بیاد منم....من نمیام....
روی هر سینه سری تکیه کند وقت وداع
سر ما وقت وداع تکیه به دیوار کند
به نام خدا
سلام دوستان.....دیشب یه مشکلی برام پیش اومد نتونستم بیام نت.........ولی امروز وقتی اومدم خیلی غافلگیر شدم......دیدم تعداد زیادی از شما شب یلدارو تبریک گفتین.....ممنون ازتون...منم با اینکه دیر شد ولی تبریک میگم به همه ی شما خوبان...امید وارم خوش گذشته باشه بهتون.....به من که مثلا خوش گذشت.....حدود 20 دقیقه فقط آفاتونو خوندم.....شرمنده کردین.......متشکرم....اگه میتونستم از تک تکتون تشکر میکردم ولی متاسفانه دستم درد میکنه چون دیشب با یک عدد چاقوی لیزری پاره شد.......به هر حال از همتون ممنون که انقدر لطف دارین و معذرت به خاطر عدم توان در تشکر از تک تکتون..
شاد باشید وسرافراز در پناه حق
به نام خدا
بازم سلام.....
پست قبل گفتم خندیدم ولی ....................
دلم گرفته....گفتم که خردادیا حال خودشونو نمیفهمن....قایقم امروز خیس خیسه...دیگه پایه سفر نیست....یاریم نمیکنه.....هی فرو میره تو آب..تا ته آب...غرقم میکنه تو خودش...تو دریای دلش....میره پایین آروم آروم.....دلم یه سفرمیخواد..تنهای تنها....خودم پای پیاده....دلم یه گنبد طلا میخواد....یه ضریح بهش تکیه کنم...یه صحن انقلاب که هیشکی توش نباشه ...من باشم و خداو خودش...هیشکی نباشه تا بتونم این صدای خستمو آزاد کنم....بگم خدا پس آهه دل من چی میشه...نمیشنوی؟؟؟؟گوش کن!!!!فقط یه لحظه گوش کن....بازم نمیشنوی؟؟ ...آره خوب حق داری .....دیگه دلم نا نداره....صداش در نمیاد.....خودمم نمیشنوم ولی مگه تو از من به خودم نزدیکتر نیستی؟؟؟خدا جونم!!!چرا جوابمو نمیدی....از 16 تیر هرماه هر هفته هر شب هر روز هر لحظه دارم صدات میکنم...دلم صدات میزنه....جواب نمیدی؟؟؟نکنه باهام قهر کردی؟؟؟دلت میاد جوابمو ندی؟؟؟جون حرمت جواب بده...خسته شدم!!!از خودم بدم میاد....از آدمای دورو برم نفرت دارم.....به هیشکی نمیتونم فکر کنم حتی اونیکه این داغو تا ابد رو دلم گذاشت.... به چی دل کوچیکمو خوش کنم؟؟؟به اونی که دیگه نیست؟؟؟به خودم که هیچی ازم نمونده؟؟یا به تو که هستی ..همیشه هستی ..اینجا تو دلم....خونه کردی...اما صدامو نمیشنوی....خیلی ازت دور شدم....دستمو بگیر دارم غرق میشم....میخوای بلند تر صدات بزنم؟؟؟آخه تو گفتی خودت گفتی من دوست دارم بندم صدام بزنه...خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا... کمکم کن .....بیا اینم بلند ..خوبه؟؟؟
بچه ها ببخشید وبلاگم چند وقته غم نامه س ولی چی کار کنم..اینجام نگم دلم میپکه...همیشه میگم شاد باشیدو سر افرازدر پناه حق این بار میگم دلخوش باشیدو سر افراز در پناه حقی که صداتونو بشنوه....چون اگه صدامونو نمیشنید ایمانمونو از دست میدادیم...
زیباترین حرفت را بگو
شکنجه ی پنهان سکوت ات را آشکار کن
و هراس مدار از آنکه بگویند
ترانه ئی بیهوده می خوانید
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتا بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی است!
(مرحوم شاملو)
به نام خدا
سلام دوستان....
خوبین؟خوش میگذره با امتحانای میان ترم؟خوش به حال خودم که چیزی به اسم میان ترم برام تعریف نشدس.....البته خیلیم خوب نیستا...یکی از فوایدش اینه که یه کتاب 400 صفحهایرو که 6 بهمن امتحان دارم فقط میدونم 400 صفحه س...آهان چرا اسمش یه بار از رو جلد خوندم.....
خلاصه که دیشب رفتم یه عالمه وبلاگ سر زدم....یه عالمه کامنت گذاشتم...یه عالمه تعجب کردم از بعضی وبلاگا که این همه طرفدار داره...از حق نگذریم بعضیاش واقعا خوب بود...ولی بعضیاشم چند تا نقطه بود....من نمیدونم بعضیا مهره ی مار دارن....آخه طرف برداشته یه عالمه دریوری نوشته بعد 560 تااااااااااا کامنت داره...واقعا من دارم حروم میشم...یهو دیدین با قایقم رفتم خارج...بعد یه فرار مغز اینجا رخ میده ....ااااا طرف اصلا نمیدونه نوشته ی برگزیده یعنی چی بعد همه ی پستاش بالای 400تا کامنت داره....آی لجم گرفت...یکی دیگه انقدر غلط داشت که نمیشد خوند بعد کامنتاش سر به فلک میکشید....ما که بخیل نیستم...خدایا هر کی هر چی داره بهش ببخش.....
انقد صفحه ی کامنت باز کردم که دیگه چند تای آخرو تشخیص ندادم مال کدوم وبلاگه.....همین طوری یه چیزی نوشتم....یاد حرف آقای آزاد افتادم که گله داشت میگفت تو اصلا وبلاگارو نمیخونی بعد کامنت میذاری منم با قیافه ی حق به جانب از خودم طرفداری میکردم...راست میگفت بنده خدا.....خودمونیم نمیخونم دیگه....ولی نه میخونم ...مال اوناییکه باهاشون سلام علیک دارمو که میخونم....
اونای دیگرم خدا یاری میکنه میخونیم.....من نمیدونم تو که میخوای کامنت نذاری واسه چی میای تو.....قایق سواری خرج داره دیگه.....الان تو هر وبلاگی برین من کامنت گذاشتم.....ولی نمیدونم برا کی چی گذاشتم....به هر حال خیلی تعجب نکنید دوستای جدید.....خردادیا حال خودشونو نمیفهمن......
به نام خدا
سلام دوستان....
خوبین؟خوش میگذره با امتحانای میان ترم؟خوش به حال خودم که چیزی به اسم میان ترم برام تعریف نشدس.....البته خیلیم خوب نیستا...یکی از فوایدش اینه که یه کتاب 400 صفحهایرو که 6 بهمن امتحان دارم فقط میدونم 400 صفحه س...آهان چرا اسمش یه بار از رو جلد خوندم.....
خلاصه که دیشب رفتم یه عالمه وبلاگ سر زدم....یه عالمه کامنت گذاشتم...یه عالمه تعجب کردم از بعضی وبلاگا که این همه طرفدار داره...از حق نگذریم بعضیاش واقعا خوب بود...ولی بعضیاشم چند تا نقطه بود....من نمیدونم بعضیا مهره ی مار دارن....آخه طرف برداشته یه عالمه دریوری نوشته بعد 560 تااااااااااا کامنت داره...واقعا من دارم حروم میشم...یهو دیدین با قایقم رفتم خارج...بعد یه فرار مغز اینجا رخ میده ....ااااا طرف اصلا نمیدونه نوشته ی برگزیده یعنی چی بعد همه ی پستاش بالای 400تا کامنت داره....آی لجم گرفت...یکی دیگه انقدر غلط داشت که نمیشد خوند بعد کامنتاش سر به فلک میکشید....ما که بخیل نیستم...خدایا هر کی هر چی داره بهش ببخش.....
انقد صفحه ی کامنت باز کردم که دیگه چند تای آخرو تشخیص ندادم مال کدوم وبلاگه.....همین طوری یه چیزی نوشتم....یاد حرف آقای آزاد افتادم که گله داشت میگفت تو اصلا وبلاگارو نمیخونی بعد کامنت میذاری منم با قیافه ی حق به جانب از خودم طرفداری میکردم...راست میگفت بنده خدا.....خودمونیم نمیخونم دیگه....ولی نه میخونم ...مال اوناییکه باهاشون سلام علیک دارمو که میخونم....
اونای دیگرم خدا یاری میکنه میخونیم.....من نمیدونم تو که میخوای کامنت نذاری واسه چی میای تو.....قایق سواری خرج داره دیگه.....الان تو هر وبلاگی برین من کامنت گذاشتم.....ولی نمیدونم برا کی چی گذاشتم....به هر حال خیلی تعجب نکنید دوستای جدید.....خردادیا حال خودشونو نمیفهمن......
بسم رب الشهداءوالصدیقین
"مرگ نام حقیقی موجودی است که نام مستعار او زندگی است"
روزی آمدی...کودکی کردی...نوجوان شدی...به جنگ رفتی...دفاع کردی از من...از میهنم...از خاک خودت...بزرگ شدی....زندگی کردی...و امروز....... این بار رفتی....از جایی آمدی و اینبار به جایی بالاتر از آن پرواز کردی...پر کشیدی...آره تو مدال پرواز رو از آن خود کردی....تو قهرمان شدی...قهرمان تو امپراطور قلبمان بودی....حال تاج بر سرت نهادند....تو در حال صعود ...ما در حال نزول...تو عروج کردی...و ما فقط تو را به نظاره نشستیم....
عروج تو در واپسین ساعتهای روز 20 آذرسال1384 قلبها را آکند...
اما من دیر رسیدم به تو..به افکار تو..به عاشقانه های تو....به دستهای پرستنده ی تو...به همه چیز دیر رسیدم....حتی نتونستم برات یه کامنت بذارم....حیف!!!حیف که تو رفتی و من به گرد پاتم نرسیدم...دیشب یکی از بچه های بلاگی این خبرو بهم داد....از ته دل دلم برا خودم سوخت....صبح رفتم وصیت نامتو خوندم...باز حسرت خوردم که کاش اسم قایق کاغذی منم پیش اسم بقیه بود ...پیش اسم کساییکه باهاشون خدافظی کردی نه راستی تو به اونا سلام کردی...
همیشه تو طول زندگیم از زن بودن خودم بدم میومد..احساس میکردم همه ی خلق الله دنیا حتی خودم به خاطر مردها خلق شدن...ولی یه جمله تو بلاگت حسابی تکونم داد....رفتم تو فکر....چیزیکه اصلا دوست نداشتم حالا برام یه ارزش شده..."منزلت زن شان خداست..آفرینش و خلق کردن از صفات خداست که به زنان امانت دادواین بزرگترین ودیعی خدا در میان ما انسانهاست"این جمله یه چیزیو تو ذهنم تدائی کرد(حرمت قدر خودتو بدون................)
یه جمله دیگه که قلبمو آروم کرد"خصلت عشق نرسیدن است...و جوهر آن فراق ریسمانی که مارا به دنیا متصل میکند عشق است...قلب زخمی عشق را خدا دوست دارد."
راست میگی ما حق شمارو ادا نکردیم....کسیکه باید این فرهنگو برای ما میساخت اشتباه کرد...فرهنگ زندگیه تو باید تو قلب من تو ذهن من تو عمل من زنده بشه نه تو صفحه ی تلویزیون خونه ی من..اونم به شکل یه مریض از پا افتاده که نیاز به دعای گنهکاری مثل من رو داره.....بعدشم تبلیغ فروش سهام پتروشیمی....آخه بی انصافا اونیکه نشونش دادین تا تایم برنامه ی شبانه روزیتون پر بشه کسیه که اگه خون داده....اگه دستو پا داده...اگه دوستاش گروه گروه جلو روش رفتن رو مین حتی پلاکشونم نموند برا خاطر همین چیزایی بود که حالا دارن به تاراج میبرنش...حواستونو جمع کنین ...اینو من نباید بگم.....اینو خودتون از گلایه هاوازاشک چشاو بهونه های دل همونا باید بفهمین ..همونایی که رفتن و هنوز دارن پر میکشن تا شما به خواسته هاتون برسین....وقتی نفساش به شماره میوفته وقتی نمیتونه تو این هوا نفس بکشه ....مجبور میشه تو این هوا به پرواز در بیاد...فوت جسمت رو تسلیت اما پیوندت با ستاره ها و مهتاب رو تبریک میگم....خسته بودی میدونم ولی به جاش آروم گرفتی ژولیئس سزار...امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی....قهرمان پروازت مبارک
به نام خدا
سلام دوستان.....
نمی خواستم به روز کنم ولی یه نفر ازم خواست که به جای تسلیت تبریک بگم....
بسیار خوب....تولد هشتمین ستاره ی قشنگه آسمان امامت.. بزرگواری...وبخشش رو به همه ی دوست دارانش تبریک میگم....کاش فردا تو حرمش بودیم....اون حرم امن....حرمی که حتی به هواشم میتونی تکیه کنی....چه برسه به دیواراش...چه برسه به پنجره فولادش.....واای که با صفا ترین جاش صحن انقلابشه که وقتی تو صف نماز ایستادی 2 تا قبله جلو روته به هردوش تعظیم می کنی ولی در اصل یه قبله داری اونیکه از همه بزرگتره ...اونیکه همه ی این چیزارو برات یه وسیله کرده که بهش نزدیک و نزدیک تر بشی...وقتی رو به قبله ایستادی رو به گنبد فرستادشم هستی.....قبله ی اصلی رو نمیتونی ببینی ولی به جاش نمونه ی کوچیکشو میتونی ببینی...جلو چشاته..حسش میکنی...لمسش میکنی...با چشات معجزاتشو میبینی...من که دیدم ...شهریور سال 82..شب مبعث..تو صحن انقلاب..جولو پنجره فولاد...یه عالمه مریض....یه انتخاب شده...یه مرد...بعد از 2 هفته یهو چشاشو باز کرد ...نشست تو رختخوابش....فقط به طناب دستش و پنجره ها نگاه میکرد.....بعد از چند لحظه به خودش اومد ..مادرشو در آغوش کشید و گریه کرد بعد خدام حرم اومدن بردنش.....تو اون ازدحام من چه جوری تا نزدیکش رفته بودم ؟نمیدونم انگار سیل جمعیت منو برد...مریضای دیگه با حسرت بهش نگاه میکردن ولی به جاش یه نور امید تو دلشون ریشه مدووند...که آره!!!درست اومدیم ..اینجا همون جاس ......اشک از گوشه ی چشمای خستشون میغلتید و میومد پایین.....هوا سرد بود یه نسیم خنک میومد ولی جسم تو اون لحظه مال خود آدم نیست....سرمارو نمیفهمه..همه چیزتبدیل به آتیش عشق یه بزرگواریا یه بنده نواز میشه بردنش ته صحن اون بالا تو یکی از دفترا تا مردم پراکنده بشن.....ولی چه حال و هوایی بود..یادش بخیر ..یادمه من اون شبا برا جواب کنکور دعا میکردم.....امام رضا بطلب خیلی وقته دلم بهونه میگیره....خیلی باهات حرف دارم یه کوچولو گله دارم که فقط می خوام به خودت بگم ....میلادت مبارک...
1)دیدین گفتم وزیر پیشنهادی نفت رای میاره...حس شیشم که نیست حس شصتمه...
2)واقعا این رضا صادقی چرت و پرت میخونه...
3)همه جای دنیا هنوز آتیش یه جایی رو خاموش نکردن دلیلشو میفهمن..اینجا هنوز دارن رو دلیل افتادن هواپیما فکر میکنن....ملکی ایر لاین هواپیماش بهتر از c130ارتش بود...
زاده شدن بر نیزه ی تاریک
همچون میلاد گشاده ی زخمی
سفر یگانه ی فرصت را سراسر
در سلسله پیمودن.
بر شعله ی خویش سوختن
تا جرقه ی وا پسین
بر شعله ی حرمتی
که در خاک راه اش یافته اند
برده گان این چنین
آه از که سخن میگویم
ما بی چرا زنده گانیم
آنان به چرا مرگ خود آگاهان اند.
(مرحوم شاملو)
لینک دوستان
اشتراک